لیز عزیز، تو که با من هم اندیشه ای؟ ... هی لیزی! موافقی؟ اگر موافقی دمت را یک دفعه به راست و یک دفعه هم به چپ تکان بده. خیلی خب .. خیلی خب! دخترک دیوانه. چرا عصبی می شوی؟ از دستم می افتی سرت می شکند یک وقت، هیچ با خودت فکر نمی کنی ها.
پس فقط یک دفعه به راست. قبول؟ آه، تشریک مساعی با شما باعث افتخار بنده است. حالا ممنون می شم بگویید که آیا با من موافقید که ما یک راه بیشتر نداریم؟
میدونی لیزی، فقط یک دیوونه می تونه بر داره تنها بطری کنیاک موجود توی این خراب شده رو لاجرعه سر بکشه و تموم. این کار یه احمقه. یک احمق دهن گشاد و از خود راضی که فکر می کنه شماره ی هزاره لعنتیه.
ما یک کمد پر از این شیشه ها داریم. 98 درصد، حتی شاید 99 درصد! کی می دونه؟ واقعا کی می دونه لیز؟ این کارخونه ها اونقدرها هم دقیق نیستند.
این آخری رو که خوردیم میریم و به همه می گیم. می گیم که باید بطری را نگه داشت برای آزمایش. که بتونیم از روش بسازیم. حتما قبول می کنند لیز. بیا بخور. بیا، حتما قبول می کنند. اینطور نگران منو نگاه نکن.